page rank google پیج رانک گوگل این وب

سفارش تبلیغ
صبا ویژن

تفریحات مجازی (همه چی)


بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید



روزی همه دانشمندان مردند و وارد بهشت شدند. آنها تصمیم گرفتند تا قایم موشک بازی کنند.

انیشتین اولین نفری بود که باید چشم می گذاشت. او باید تا 100 می شمرد و سپس شروع به جستجو می کرد

همه پنهان شدند الا نیوتون ...

نیوتون فقط یک مربع به طول یک متر کشید و درون آن ایستاد. دقیقا در مقابل انیشتین.

انتیشتین شمرد 97،98،99،100

او چشماشو باز کرد و دید که نیوتون در مقابل چشماش ایستاده .

انیشتین فریاد زد نیوتون ساک ساک

نیوتون با خونسردی تکذیب کرد و گفت قایم شده ام. او ادعا کرد من اصلا نیوتون نیستم.

تمام دانشمندان از مخفیگاهاشون بیرون آمدند تا ببینند که او چطور ثابت می کند که نیوتون نیست...

نیوتون ادامه داد که من در یک مربع به مساحت یک متر مربع ایستاده ام... که من را نیوتون بر متر مربع می کند از آنجاییکه نیوتون بر متر مربع برابر یک پاسکال است پس من پاسکال هستم و پاسکال بازنده است.

 



کلمات کلیدی : دانشمندان، علم، بازی
¤ م ب ا| ساعت 9:44 عصر جمعه 88/7/10
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید



دانشجویی پس از اینکه در درس منطق نمره نیاورد به استادش گفت:
قربان، شما واقعا چیزی در مورد موضوع این درس می دانید؟
استاد جواب داد: بله حتما. در غیر اینصورت نمی توانستم یک استاد باشم.
دانشجو ادامه داد: بسیار خوب، من مایلم از شما یک سوال بپرسم ،
اگر جواب صحیح دادید من نمره ام را قبول می کنم
در غیر اینصورت از شما می خواهم به من نمره کامل این درس را بدهید.
استاد قبول کرد و دانشجو پرسید: آن چیست که قانونی است ولی منطقی نیست،
منطقی است ولی قانونی نیست و نه قانونی است و نه منطقی؟

استاد چند روز مهلت خواست پس از اتمام مهلت نتوانست جواب بدهد و مجبور شد نمره کامل درس را به آن دانشجو بدهد.
بعد از مدتی استاد با آن  شاگردش تماس گرفت و جواب سوال را پرسید
و شاگردش بلافاصله جواب داد:
قربان شما ?? سال دارید و با یک خانم ?? ساله ازدواج کردید
که البته قانونی است ولی منطقی نیست.
همسر شما یک دوست - پسر  ?? ساله دارد که منطقی است ولی قانونی نیست
و این حقیقت که شما به دوست - پسر همسرتان نمره کامل دادید
در صورتیکه باید آن درس را رد می شد نه قانونی است و نه منطقی !



کلمات کلیدی : داستان
¤ تحریریه| ساعت 6:1 عصر پنج شنبه 88/7/9
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید



* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی مستقیم

* شما در یک مهمانی به همراه دوستانتون ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله یکی از دوستاتون میره پیش دختره ،به شما اشاره می کنه و می گه : " اون پسر ثروتمندیه ، باهاش ازدواج کن" ، به این می گن تبلیغات

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و شماره تلفنش رو می گیرین ، فردا باهاش تماس می گیرین و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، به این میگن بازاریابی تلفنی

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله کراواتتون رو مرتب می کنین و میرین پیشش ، اون رو به یک نوشیدنی دعوت می کنیین ، وقتی کیفش می افته براش از روی زمین بلند می کنین ، در آخر هم براش درب ماشین رو باز می کنین و اون رو به یک سواری کوتاه دعوت می کنین و میگین : " در هر حال ،من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این میگن روابط عمومی

*شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین که داره به سمت شما میاد و میگه : "شما پسر ثروتمندی هستی ، با من ازدواج می کنی؟" ، به این می گن شناسایی علامت تجاری شما توسط مشتری

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، بلافاصله اون هم یک سیلی جانانه نثار شما می کنه ، به این میگن پس زدگی توسط مشتری

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، بلافاصله میرین پیشش و می گین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" و اون بلافاصله شما رو به همسرش معرفی می کنه ، به این می گن شکاف بین عرضه و تقاضا

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که حرفی بزنین ، شخص دیگه ای پیدا می شه و به دختره میگه : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" به این میگن از بین رفتن سهم توسط رقبا

* شما در یک مهمانی ، یک دختر بسیار زیبا رو می بینین و ازش خوشتون میاد ، ولی قبل از این که بگین : "من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن" ، همسرتون پیداش میشه ، به این میگن منع ورود به بازار

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. سعی می کنید به ش کم محلی کنید تا از شما خوش اش بیاد، اون هم فمینیست از آب در می آد و برایِ در اومدنِ چشِ شما دستِ دوست تون رو می گیره و با هم می رن سان فرانسیسکو. به این می گن اشتباهِ استراتژیک در بازاریابی.

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و مؤدبانه یه یه شاخه گلِ سرخ به ش می دید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»، اما اون گل رو توی سرتون می زنه، چون شدیداً استقلالیه. به این می گن اشتباهِ تاکتیکی در بازاریابی.

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛همون لحظه یه دختر دیگه که قبلا با همین کلمات گولش زده بودید سروکلش پیدا می شه و رسواتون میکنه
به این میگن تاثیرسوء سابقه در بازار.

*شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛همون لحظه پاتون میره روی پوست موز و جلوی طرف ولو می شید به این میگن ضایع شدگی مفرط یا فقدان ثبات در بازار.

*شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می خواهید بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛ که یک هو یک دختر زیباتر از اون رو پشت سرش می بینید فورا مسیر رو عوض می کنید و به سمت دختر جدید می رید.
به این میگن چشم چرانی، نه ببخشید تحلیل لحظه به لحظه بازار.

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛ اونهم با شعف خاصی برمی گرده و لبخند می زنه ، شما که بادیدن چهره 60 ساله اون به اشتباه خودتون پی بردید سرخ و سفید شده و مجبورید برای رهایی آسمون ریسمون ببافیدبه این میگن بدبیاری یا خطای بازار

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. به جایِ این که جلو برید و بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛ به مادرتون می گید که با مادرش تماس بگیره و قرار خواستگاری رو بذاره. به این می گن بازاریابی سنتی.

* شما در یک مهمانی ، یک دخترِ بسیار زیبا رو می بینید و ازش خوش تون می آد. جلو می رید و می گید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن»؛ اون هم با دوست اش صحبت می کنه و در موردِ شما توضیح می ده و شما با هردوی اونا ازدواج می کنید. به این می گن بازاریابی دهان به دهان!

* شما در یک مهمانی ، دخترِهای بسیار زیبایِ فراوانی رو می بینید و ازشون خوش تون می آد. سرگردان می شید که جلو کدوم برید و بگید: «من پسر ثروتمندی هستم ، با من ازدواج کن بعد ما می تونیم با هم بیش از دوبچه داشته باشیم»؛ به این میگن فقدان استراتژی در بازار.

 

 

 

 

 

 

منبع:choubin.blogfa.com/post-133.aspx



کلمات کلیدی : خنده بازار
¤ تحریریه| ساعت 6:36 عصر یکشنبه 88/7/5
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید




بچه‌ها در ناهارخورى مدرسه به صف ایستاده بودند. سر میز یک سبد سیب بود که روى آن نوشته بود:

فقط یکى بردارید. خدا ناظر شماست. 

در انتهاى میز یک سبد شیرینى و شکلات بود. یکى از بچه‌ها رویش نوشت: هر چند تا مى‌خواهید بردارید!

خدا  مواظب سیب‌هاست!!  



کلمات کلیدی :
¤ تحریریه| ساعت 5:7 عصر شنبه 88/7/4
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید



پاسخ جالب آلبرت انیشتین به خواستگارش

 

می گویند "مریلین مونرو " یک وقتی نامه ای نوشت به " البرت انیشتین " که فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه ها یمان با زیبایی من و هوش و نبوغ تو چه محشری می شوند !
اقای " انیشتین " هم نوشت : ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانم .واقعا هم که چه غوغایی می شود ! ولی این یک روی سکه است
. فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود !



کلمات کلیدی : زندگی، دانشمندان
¤ م ب ا| ساعت 10:31 عصر پنج شنبه 88/7/2
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید




پایگاه اطلاع رسانی نشریه فرانسوی "نوول اوبزرواتور"، نوشت: کمپین اینترنتی جمع آوری امضا برای معرفی "مهدی کروبی" به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل در سایت "تویتر" قرار گرفت.

به گزارش ایرنا، نوول اوبزرواتور روز دوشنبه نوشت: طراحان این کمپین امیدوارند تا مهدی کروبی به دلیل تلاش شایان توجه اش در زمینه حقوق بشر در ایران، به عنوان نامزد دریافت جایزه صلح نوبل، معرفی شود.

این گزارش با اشار به "کاربرد بالای این سایت در میان مخالفان رژیم ایران و محمود احمدی نژاد"، نوشت: این کمپین اینترنتی روز گذشته بر روی سایت قرار گرفته و تاکنون 200 نفر نیز آن را امضا کرده اند.

این نشریه فرانسوی نوشت: این در حالی است که تنها شخصیت های سیاسی، استادان و برندگان پیشین جایزه صلح نوبل، اجازه دارند اشخاص را برای دریافت این جایزه، پیشنهاد داده و معرفی کنند.



کلمات کلیدی :
¤ تحریریه| ساعت 1:53 عصر سه شنبه 88/6/31
نوشته های دیگران ( )

بنام خدا
خوش آمدید
وبلاگ تان را تبدیل به مغازه کنید! برای کسب درآمد از وبلاگ تان اینجا کلیک کنید



 

دستورالعملهای شیرازی
 

 

سعی کنید روزها استراحت کنید تا شبها راحت بتوانید بخوابید.

  در نزدیکی تخت خوابتان صندلی بگذارید تا اگر از خواب بیدار شدید روی آن نشسته و استراحت کنید.

 

ایستادن به رفتن، نشستن به ایستادن و خوابیدن به نشستن اولویت دارد.

 

جایی که می‌توانید بنشینید چرا می‌ایستید؟

 

کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا.

 

اگر حس کار کردن به شما دست داد کمی صبر کنید تا این حس از شما بگذرد.

 

از همه دیرتر سر سفره رفته و زودتر بلند شوید تا زحمت چیدن و جمع کردن سفره به شما تحمیل نشود.

 

برای کار همیشه فرصت هست پس از استراحت غافل نشوید.

 

در میهمانی‌ها حتماً با خود بالش ببرید شاید فرصتی برای استراحت بدست آوردید.

 

به خواب نگویید کار دارم به کار بگویید خواب دارم...



کلمات کلیدی : خنده بازار
¤ م ب ا| ساعت 6:25 صبح سه شنبه 88/6/31
نوشته های دیگران ( )

ابتدا نیت کنید

سپس برای شادی روح حضرت حافظ یک صلوات بفرستید

.::.حالا کلید فال را فشار دهید.::.

برای گرفتن فال خود اینجا را کلیک کنید
دریافت کد فال حافظ برای وبلاگ